1راهکار اول | برگشت به گذشته
چشمات رو ببند و خودت رو به زمانی ببر که هفت سالت بود. فکر کن، اون موقع چه چیزی واقعاً تو رو خوشحال میکرد؟
بازی مورد علاقهات چی بود؟
چه درسی یا فعالیتی باعث میشد وقتت سریع بگذره و متوجه نشی؟
چه کتابها یا فیلمهایی تو را جذب میکردند؟
تمرین عملی:
همه چیزهایی که به ذهنت میرسه رو بدون فیلتر و فقط روی کاغذ بنویس. حتی اگر فکر میکنی اینها “مناسب” الان نیستند، باز هم بنویس. گاهی همین علایق قدیمی، کلید پیدا کردن مسیر شغلی و استعدادهای پنهان ما هستند.
2راهکار دوم | آیینهٔ غبطه
یک لحظه فکر کن و ببین زندگی چه آدمی بیشترین حس انرژی و هیجان را در تو ایجاد میکند؟
چه کسی باعث میشود وقتی بهش نگاه میکنی بگویی: “خوشبحالش، چقدر خوبه که هرروز این کارها را انجام میدهد”؟
چه عادتها و روتینهای روزانه او تو را جذب میکند؟
تمرین عملی:
یک دفترچه داشته باش و خصوصیات این آدمها را یادداشت کن:
مهارتها
انرژی و انگیزه
سبک زندگی
این کار بهت کمک میکند بفهمی چه مسیرهایی میتوانند با شخصیت و روحیه تو هماهنگ باشند.
3راهکار سوم | شکلات در قندان
گاهی چیزی که تو به راحتی انجام میدهی، برای دیگران سخت یا ناخوشایند است. همینجاست که استعداد تو خودش را نشان میدهد.
آیا کاری هست که دیگران از انجامش فراری باشند ولی تو از آن لذت ببری؟
آیا چیزی هست که انجامش برایت ساده است ولی دیگران نمیتوانند به خوبی تو انجام دهند؟
تمرین عملی:
یک لیست از این مهارتها و علاقهها تهیه کن. اینها همان “شکلات در قندان” تو هستند؛ تواناییها و علایقی که میتوانند مسیر حرفهای و زندگی تو را شکل دهند.
4راهکار چهارم | درخواست بازخورد
گاهی ما خودمان را دقیق نمیبینیم. برای شناخت بهتر توانمندیها و علایق واقعی، دید دیگران میتواند روشنکننده باشد.
لیستی از ۵ تا ۱۰ نفری که بیشترین شناخت را از تو دارند تهیه کن.
از آنها بپرس:
“به نظرت چه چیزی توانمندی خاص منه؟”
“چه زمانی منو سرزندهترین و خوشحالترین حالت ممکن دیدی؟”
تمرین عملی:
بازخوردها را جمعآوری و تحلیل کن. ممکن است در پاسخهای آنها الگوها و نقاط قوتی را ببینی که خودت هرگز به آنها توجه نکردهای.
🌿پاسخ به این سوالات، میتونه به عنوان سرنخی برات عمل کنه. سرنخی که با آگاه شدن و دنبال کردنش، یک قدم تورو به نقطه شکوفایی و کار جان پناهت نزدیکتر میکنه.

